Sad but true...

Tuesday, January 09, 2007

!ملت قهرمان قهرمان پرور

!واقعا در عجبم... احساس عقب بودن، دردي مزمن و بل همه گير شده
همه شان عجله دارند... رانندگي هاشان را كه مي بيني فكر مي كني كاري مهمتر از كار آنان در گيتي وجود ندارد! همه مي تازند... حال آنكه قريب به اتفاقشان درتمام عمر كاري جز خور و خواب نكرده اند... و چه دردها و حناق ها كه باعث نشده اند! ... جز به "من" حيواني خويش نينديشيده اند! دنياشان در ارتباط با من آنچنانيشان تعريف مي شود! قضيه در بهترين حالت همان عبارت دوست داشتني خود راه اندازي است حال آنكه دست و پا زدن در لجن فروتر مي برد!(و البته كه خودراه اندازي كار هر كس نباشد!) هر كه سود خود را مي جويد به مثال ناداني كه از دوران تنهايي جنيني تا به حال اندك شعور اجتماعيي پيدا نكرده و در اجتماع مي چرد در حاليكه با عقل ناقص خويش به شيوه يك جانور تنها در بيابان به دنبال بقاي خويش است! ...قسم به زمين و آسمان و هر آنچه خواننده مي پسندد كه از آنان جز پر و خالي كردن روده چيزي صادر نشود

0 Comments:

Post a Comment

<< Home